پرتوی از اسمان



ازاله نجاست از کره زمین با کرونا

فیلی را در نظر بگیرید که وارد مغازه چینی فروشی شده هر حرکتی به عقب یا جلو مساوی است با صدای شکستن ظروف چینی و . نه راهی به عقب دارد نه به جلو
این وضعیت امروز دنیای لبیرال سرمایه داری است، نظامی که بعد از عصر رنسانس و دوران نوزایی و شورش فکری متفکران و اندیشمندان و طبقه روشن فکر بر دوران سیاه قرون وسطی  نطفه اش شکل گرفت و با انقلاب صنعتی در انگلستان حرکتی به تاخت به جلو را آغاز کرد
تحولات علمی و نقش آن در کشاورزی و صنعت و از همه مهم‌تر اختراع ماشین بخار تحولی ژرف در مغرب زمین ایجاد کرد، ظرفیت تولید کارخانه‌های ریسندگی و ذوب آهن و استخراج زغال سنگ را به چند برابر افزایش داد
نیاز به مواد خام از یک سو و از سوی دیگر نیاز به بازار های جدید برای فروش محصولات، غرب بیدار شده از سالها خفقان قرون وسطی را بی‌محابا به مرزهای شرقی کشاند
 پرتقال و هلند و بعد هم بریتانیا را به سوی اقیانوس هند و ساحل نشینان این اقیانوس کشاند، تا به بهانه استعمار خون مشرق زمین از هند گرفته استرالیا را بمکند استعمار هند به مدت سیصد سال تا کشورهای هندو چین تا کشتار بومیان استرالیا هدیه آنگولاساکسونهای تازه به دوران رسیده به شرق بود
لقمه پر چرب تر دیگر یعنی قاره سیاه (آفریقا ) به فرانسه رسید و کشتار و غارت و . از جمله ارمغان سفید پوستان سیاه دل فرانسوی برای قاره سیاه بود.
کشتار سرخپوستان آمریکا و تصاحب زمینها و تصرف در جان و مالشان روی دیگر این سکه بود تا مغرب زمین نیز از کثافت کاری‌های اینان در امان نباشد  
 مخلص کلام اینکه وجب به وجب مغرب زمین و صنایع چشم نواز آن با جان و مال و ناموس انسانهای بی‌گناه آغشته است و زمین را دیگر توان تحمل بار گناه آن نیست، فجایع غرب وحشی بیش از آن است که در یک نوشتار کوتاه حق آن ادا شود  باید منتظر ماند تا خود زمین حکایتر گر این تراژدی غمناک باشد #وَأَخْرَجَتِ الْأَرْضُ أَثْقَالَهَا»
 اما امروز می‌بنیم دنیای سرمایه داری غرب با یک ویروس میکروسکپی وضعیتی نظیر فیل داستان ما را پیدا کرده، از طرفی باید به شدت در تلاش و تکاپو باشد تا بتواند خود را سرپا نگه دارد و از میراث حرام گذشتگان خود محافظت کند لکن ویروس میکروسکوپی گلوی او را گرفته و بشدت می‌فشرد
از طرف دیگر اگر بخواهد به لانه خزیده و زنجیره انسانی ابتلاء به کرونا را قطع کند باید چشم و دل از تراث خون آلود بجا مانده از گذشتگانش بکند و این هم برایش بسیار سخت تر از مرگ است.  
حال باید منتظر ماند دید چگونه پشه‌ها بار دیگر از دماغ وارد مغز نمرودیان زمان شده و انان را خواری و ذلت به خاک نابودی بنشانند.
 تا مات و مبهوت نظاره‌گر شکسته شدن هیمنه پوشالی مستکبرین عالم باشند، #فَبُهِتَ الَّذِی کَفَرَ» .
به امید آن روز


راهی برای تنفس کعبه
به مناسبت تولد قهرمانان کربلا
1. عن النبی (صلی الله علیه و آله): #حُسَیْنٌ‏ مِنِّی‏ وَ أَنَا مِنْ‏ حُسَیْن»‏  
 حسین از من است و من از حسین
۲. صحبت از مردی بود که بیشتر عمرش را در زندان گذارنده بود بطوری که از بدو تولد تا سن پنجاه سالگی 30 درصد بیرون از زندان و 70درصد بقیه در زندان بسر برده بود، حال به چه دلیل کاری ندارم.
این داستان شبیه داستان خانه کعبه است، چنانکه با بررسی احوال این خانه از موقعی که به دست حضرت آدم علیه السلام بنا گذاشته شد و تا بعد از طوفان نوح که به دست ابراهیم نبی بازسازی شد و تا فتح مکه و پاکسازی این خانه از بتها تا به امروز، به این نتیجه خواهی رسید که بیش از 80درصد عمر خانه خدا در دست مشرکان بوده و مقدرای به مراتب کمتر در دست موحدان.
۳. سوال: به نظر شما اگر وضعیت خانه کعبه به همین منوال ادامه  داشت مخصوصا بعد از ظهور اسلام، که دشمنی کفار و یهود نسبت به اسلام مزید بر علت شد و انگیزه مضاعفی برای مبارزه با توحید را باعث شده.
 و از طرفی با توجه به مطالب ذکر شده در مورد این خانه (کعبه) امیدی به زنده ماندن اعتقاد به توحید در روی زمین وجود داشت؟؟؟
۴. معمار سازه بزرگ خلقت برای روشن ماندن نور توحید و خفه نشدن آن توسط کفار، محلی را برای مکش هوا و اکسیژن در 1500 کیلومتری شمال این شهر تعبیه کرد.
آری کربلا مجرایی برای تنفس کعبه شد تا راه تنفسی برای کلمه توحید باشد، که اگر این کلمه طیبه زمینه رشد و نمو روی زمین را نداشت قطعا خداوند فرصت زندگی به ابناء بشر در روی زمین را نمی‌داد.
5. حسین از من است و من از حسین، آری من از حسینم که اگر کربلای حسینم نبود نور توحید در کعبه ابراهیمی (علی نبینا و آله و علیه السلام) سالها بود که توسط مشرکین خاموش شده تبدیل به آثار باستانی شده بود.

 


کودک بازیگوش بی اشتهاء

به یادم دارم بحثی را که با دوستان داشتیم درباره اسلام و سبک زندگی، در خلال بحث ها وقتی برنامه کلی اسلام در سه حوزه اعتقادات و اخلاق و رفتار بطوری فشرده و کلی برای دوستان ارائه شد، اعتراضی که شد این بود که فلانی؛ این حرفها را ما قبلا هم شنیدایم و چیز تازه‌ای نیست، مقداری سخن تازه بگو و بقول مولانا:
هین سخن تازه بگو تا دو جهان تازه شود    وارهد از حد جهان بی‌حد و اندازه شود

خاک سیه بر سر او کز دم تو تازه نشد        یا همگی رنگ شود یا همه آوازه شود

 

ارائه برنامه های کامل اسلامی و دل زدگی عده ای مخاطب، بنده را بر آن داشت تا ولو گذرا، نگاهی اجمالی به این مسئله داشته باشم.

مادر است و دغدغه فرزند دارد و نیک می‌داند کودک دلبندش در آستانه رشد است و نیازمند تغذیه مناسب، لذا مادر است و انگشتان هنرمندش در آشپزخانه و غذایی لذیذ و مفید.

اما چه کند این مادر، که هر چه در چنته دارد از هنر آشپزی و ترفندهای کودکانه به کار می‌گیرد نمی تواند این کودک بازیگوش را رام خود کند

چه اینکه کودک مثال ما از اول بد عادت کرده به خوراکیهای کاذب، خوراکیهایی که با جلوه گری هایی حاصل از  چربی و نمک و شکر نه تنها مفید برای رشد نیستند بلکه با ایجاد سیری کاذب، اشتهای حقیقی کودک را منسد کرده و مانع از رسیدن غذای مفید و مقوی پخته شده آن هم به دست مادر مهربان به طفلی می‌شود که تا دیروز در رحم مادر بود و از خون او تغذیه می‌کرد، مادری که الان هم که فرزند را به دنیا آورده، دغدغه رشد کودکش را دارد.

داستان این کودک بازیگوش بی اشتهاء، بی شبهات به جواب این دوستمان نیست (همان کسی که با ارائه برنامه اسلام با کسلی و به حالت خمیازه می‌گوید، اینها را قبلا بارها شنیده ایم چیز تازه بگو)

در حالی که باید دانست نگاه اسلام به انسان، نگاه موجودی ناقص است که باید در سایه سار احکام اسلام و زندگی در دنیای مادی به رشد و کمال خویش برسد.

انسان، این موجود ره‌پیمای راه تکامل، باید بداند؛ قبل از بلوغ به کمال، اگر در بین راه حواسش جمع نباشد، و به خوارک فکری خویش عنایت نداشته باشد (فَلْیَنْظُرِ الْإِنْسانُ إِلى‏ طَعامِه –عبس 24) شیاطین انسی و جنی با طعام و غذاهای کاذب و چه بسا مسموم، اشتهای فطری  و انسانی او را کور کرده، و با طعام فکری مسموم و جهنمیشان (لا یُسْمِنُ وَ لا یُغْنی‏ مِنْ جُوع- غاشیه 7) که نه باعث رشد می‌شود و نه گرسنگی حقیقی انسان را با غذای حقیقی سیراب می‌کنند، این کودک راه انسانیت را از فطرت خویش بیگانه می‌سازند.
و کار به جایی می‌رسد که او معجزه را نمی بیند و به دنبال سحر می‌رود، کدام معجزه؟ کدام سحر؟

معجزه قرآن را نمی بیند که در چند بعد فصاحت و بلاغت، محتوی و معارف، هماهنگی آیات و اخبار غیبی، که همه انسانها را در همه زمانها به مبارزه می‌طلبد که اگر فکر می‌کنید این قران از سوی بشر عادی آورده شده، مثل آن را بیاورید

اسراء 88: قُلْ لَئِنِ اجْتَمَعَتِ الْإِنْسُ وَ الْجِنُّ عَلى‏ أَنْ یَأْتُوا بِمِثْلِ هذَا الْقُرْآنِ لا یَأْتُونَ بِمِثْلِهِ وَ لَوْ کانَ بَعْضُهُمْ لِبَعْضٍ ظَهیرا»

یعنی: بگو: اگر انس و جن گرد آیند تا نظیر این قرآن را بیاورند، مانند آن را نخواهند آورد، هر چند برخى از آنها پشتیبان برخى [دیگر] باشند.

همان قرانی که درمان همه دردهای بی درمان بشر امروز است یا أَیُّهَا النَّاسُ قَدْ جاءَتْکُمْ مَوْعِظَةٌ مِنْ رَبِّکُمْ وَ شِفاءٌ لِما فِی الصُّدُورِ وَ هُدىً وَ رَحْمَةٌ لِلْمُؤْمِنینَ» یونس57
یعنی: اى مردم از جانب پروردگارتان (قرآن کریم شامل) پند و اندرز براى نجات شما آمد که شفاى دلها است و هدایت و رحمتى است براى مؤمنین

اما کدام سحر؟

وقتی که معجزه دیده کنار رفت، ناخودآگاه میدان به دست ساحران می‌افتد، یک روز سامری با گوساله زرّین زحمات طاقت فرسای موسی کلیم الله را به چالش کشیده و با قوه خیال بنی‌اسرائیلیان بازی می‌کند و یک روز هم ساحران جدید در قالب دیوید کاپرفیل، کریس آنجل و عارف غفوری . میدان دار این صحنه اند.

و یک روز هم ساحران غربی محتویات بی مغز و توهمشان را در قالب صنایع نرم افزاری و سخت افزاری و با جلوه گری های گوناگون بر یک عده مسلمان مستضعف غالب می کنند.

و این معجزه قران است که چون عصای این چشم بندیهای کاذب ساحران را ابطال کند و انسان را از یوق زنجیر توهم رهانیده و او را به وادی رشد و کمال یعنی عقل رهنمون سازد و فطرت خفته انسان در عالم توهم را بیدار کند.

اکنون، ماه رمضان چه فرصت خوبی است تا مخاطبان یا ایها الذین آمنوا» به شستشوی فطرت پرداخته و به پیام، پیام آور خاتم لبیک گفته، فطرت آلوده به وسواسان خناس انسی و جنی را در این ماه پر برکت الهی جلا دهند.

 


چندی پیش کلیپی در فضای مجازی دیدم از سخنرانی یک که در آن علت بارش باران را به فرشتگان نسبت داده بود که نمی دانم مقصود از انتشار این کلیپ چه بود (شاید به نوعی تمسخر روشن فکر مأبانه بوده، شاید هم نه ) ولی نکته اساسی در اینجا به ذهنم رسید که شبهه ای که ممکن است در ذهن برخی ایجاد شود را مطرح کرده و در حد توان پاسخش را تبیین نمایم

اینکه در روایات بعضی از پدیده های به ظاهر طبیعی مثل بارش باران یا حرکت ابرها یا ایجاد باد. به فرشته ها نسبت داده شده در حالی که از لحاظ مادی اینها کاملا علتشان مشخص است که مثلا با تابش آفتاب بر روی آب دریا و شکسته شدن پیوند مولکولی و زیاد شدن نیروی دافعه در اثر انرژی حاصل از حرارت نسبت به نیروی جاذبه بین مولکولی و در نتیجه آزاد شدن و پخش مولکولهای آب در هوا که در اصطلاح به این فرآیند تبخیر می‌گویند، چگونه اینها به فرشته و امور غیر مادی نسبت داده شده است؟؟؟

ما یک سلسله روایاتی داریم مبنی بر اینکه مثلا بارش باران یا حرکت ابر به فرشتگان نسبت داده شده، از جمله در کتاب بحار الانوار ج 56 ص 2 آمده است:
.و خُزّانِ المَطرِ ، و زَواجِرِ السَّحابِ ، و الّذی بصَوتِ زَجرِهِ یُسمَعُ زَجَلُ الرُّعودِ ، و إذا سَبَحَت بهِ حَفیفةُ السَّحابِ التَمَعَت صَواعِقُ البُروقِ، و مُشَیِّعی الثَّلجِ و البَرَدِ ، و الهابِطینَ مَع قَطْرِ المَطَرِ إذا نَزَلَ ، و القُوّامِ على خَزائنِ الرِّیاحِ ، و المُوَکَّلینَ بالجِبالِ فلا تَزولُ ، و الّذینَ عَرَّفتَهُم مَثاقیلَ المِیاهِ و کَیلَ ما تَحویهِ لَواعِجُ الأمطارِ و عَوالِجُها ، و رُسُلِکَ مِن الملائکةِ إلى أهلِ الأرضِ بِمَکروهِ ما یَنزِلُ مِن البَلاءِ و مَحبوبِ الرَّخاءِ

سلام بر فرشتگانی که نگهبان خزانه بارانند، فرشتگانی که ابرها را حرکت می‌دهند بطوری که از صدای حرکت انها صدای رعد و برق شنیده می‌شود و.

این روایت یک قسمت از یک روایتی است طولانی از امیر المومنین علیه السلام که در مورد انواع فرشتگان و کارهایشان، همانطور که می‌بینید پدیده های به ظاهر طبیعی مثل باران، باد، حرکت ابرها به امور ماورایی مثل فرشتگان نسبت داده شده

حال سوالی که اینجا مطرح است این است که وقتی این پدیده ها و علتشان کاملا مشخص است چگونه اینها به فرشته ها نسبت داده می‌شود؟

جواب دقیق به این سوال می‌تواند منجر به حل شبهه ای شود که ارباب کلیسا نتوانست بدرستی جوابگوی آن باشد و شاید بشود گفت یکی از دلائل الحاد بعضی از اندیشمندان آنان در عدم هضم چنین شبهه ای بود و در اصطلاح به اندیشه خدای رخنه پوش[1] the god of gaps انجامید
این اصطلاح بدان معناست که خداوند را رخنه پوش جهل‌ها بپنداریم و هر گاه علت پدیده ای را نمی دانیم، آن را به خواست و اراده خداوند مستند سازیم

چنانکه این نظریه بیشتر به نام آگوست کنت جامعه شناس فرانسوی (1798-57م) گره خورده است

اگوست کنت بعد از اینکه روند تحول اندیشه بشری را به سه مرحله (ربانی و تخیلی/فلسفی و تعقلی/علمی و تحصلی) تقسیم می‌کند بیان می‌دارد که در مرحله اول بخاطر اینکه انسان به علل پدیدها، جاهل بود آن ها را به پدیده ماروای طبیعی به اسم خدا نسبت می‌داد تا اینکه در مرحله سوم انسان با پیشرفت فکری از وابسته بودن پدیده ها به اراده خداوند در می‌گذرد و به جای چرایی از چگونگی اشیاء سخن به میان می‌آورد بر اساس این دیدگاه هر گاه علم گامی به پیش نهاده خداوند به همان مقدار عقب نشینی کرده و به تعبیر خود اگوست کنت
علم، پدر طبیعت (خدا) را از شغل خود برکنار کرد و او را به انزوا کشاند , در  حالی که از خدمات موقت او اظهار قدر دانی می‌کرد و او را تا سر حد عظمتش هدایت نمود. [2]

و اما جواب شبهه:
جواب این شبهه در نوع دیدگاه توحیدی به جهان آفرینش، و از جمله عالم ماده است، شاید بعضی را باور بر این باشد که رابطه خداوند با عالم خلقت رابطه بنّا با یک ساختمان و بنا است، خداوند این جهان را خلق کرده و آن را بر یک سلسله قوانین ثابت استوار گردانیده و تمام.

طبق این دیدگاه اصل حدوث عالم نیازمند به خداوند بوده و در بقاء نیازی به خداوند نیست، دقیقا مثل ساختمانی که بنّایی آن را ساخته و خودش سالها پیش مرده ولی ساختمان محکم و استوار در جای خویش پابرجاست

در حالی که مستفاد از منابع دینی اعم از آیات و روایات و بنابر نظریه حرکت جوهری  ملا صدرا  رابطه مخلوقات از جمله عالم ماده با خداوند شبیه رابطه نور چراغ با چراغ است، بطوری که اگر یک لحظه چراغ خاموش شود، در همان لحظه نوری هم نخواهد بود.

عالم وجود لحظه به لحظه و آن به آن از خداوند وجود می‌گیرد بطوری که اگر خداوند متعال یک لحظه نظر خود را از عالم بردارد، چیزی از عالم وجود باقی نخواهد بود و به قول بیدل شیرازی

به اندک التفاتی زنده دارد آفرینش را            اگر نازی کند از هم فرو ریزند قالبها

بنابر این عالم ماده با همه قوانین علی الظاهر ثابت و استواری که دارد به مثابه پرده نمایشی است که توسط ویدئو پرژکتور بر روی دیوار به نمایش در آمده که همه وجودش به  لنز ویدئو پرژکتور بستگی دارد که عالم و همه موجودات در آن و قوانین حاکم بر رابطه این موجودات همه و همه مخلوق باری تعالی است

و از طرفی چون عالم ماده تحت سیطره  نظام عالم ملکوت است و این عوالم با سلسله مراتبی که دارند به خداوند متعال منسوب هستند لذا موجودات عالم ملکوت مدبر و تدبیر کننده عالم ماده هستند لذا موجودات عالم ملکوت و عالم ماده در طول هم ممکن است علت به وقوع آمدن پدیده ای باشند یعنی همانگونه که فرمانده دستور می‌دهد و سرباز کسی را می‌زند، این زدن را هم می‌توان به فرمانده نسبت داد و هم به سرباز که هیچ منافاتی با هم ندارند، در مسئله مورد بحث ما هم همینگونه است لذا در یک پدیده ای به اصطلاح طبیعی مثل بارش باران توسط قوانین حاکم بر امور طبیعی شکل می‌گیرد که فرشتگان این قوانین را تدبیر می‌کنند.

 

 

 

 



[1] ایان باربور، علم و دین، ترجمه بهاالدین خرمشاهی ص 52

[2] کلام جدید دکتر حسن یوسفیان


شکننده دو بت لیبرالیسم و سوسیالیسم

همانگونه که در اوایل بعثت وضعیت اجتماعی و فرهنگی جامعه بشری بسبب دوری از آموزهای اصیل ادیان ابراهیمی باعث رواج بت پرستی در مهد توحید (مکه) شده بود و در اجتماع بشری دو بت لات و عزّی جای خدای ابراهیم را در ذهن و دل مردم گرفته بود، در چنین وضعیتی بود که خداوند آخرین فرستاده اش را فرستاد تا رشته گسسته بین مخلوق و خالق که بسبب دوری از آموزه های اصیل وحیانی حاصل شده بود را دوباره متصل نماید .

شباهت جاهلیت امروزی با جاهلیت قبل از بعث پیامبر(ص)

در چند سده اخیر و بعد از قرون وسطی که حاکمیت متحجر تفکر کلیسایی بر جوامع غربی و مقابله شدید با هرآنچه مخالف با آموزهای به اصطلاح مسیحی نامیده می‌شد که منجر به مقابله با هر گونه تجدد و تفکر و فعالیت عملی شده بود، کار را به جایی رساند که جامعه عقب مانده غربی مثل دیگ بخار بدون سوپاپ به انفجار کشاند و باعث  آغاز دوره و عصر جدید از قرن 14 میلادی از شهر فلورانس ایتالیا و گسترش آن در طی سیصد سال به سرتاسر اروپا شد که از این دوره در اصطلاح به دوره رنسانس تعبیر می‌شود.

بعد از این دوران بود که از یک طرف با آزادی نسبی جوامع آکادمیک و دانشگاهی و پیشرفتهای نسبی مادی از طرفی دیگر و عدم هماهنگی و در بسیاری از موارد تضاد آموزه های مسیحیت با پیشرفت مادی غرب افسار گسیخته از دین باعث شد عده ای از فیلسوفان خداباور مسیحی برای در امان ماندن معارف مسیحی از لگد مال شدن زیر چرخهای صنعتی به فکر چاره افتاند.

عکس العمل فیلسوفان غربی در برابر تحولات بعد رنسانس

از فیلسوفانی چون فریدریش شلایر ماخر (Friedrich-Schleiermacher) که برای امان ماندن دین مسیحیت دین را صرفا یک تجربه درونی دانسته و با ایجاد دیواره دفاعی در پی آن بود که دیواره دفاعی محکمی حول دین مسحیت ایجاد کند تا به زعم خود دین را از تاخت و تازهای مادیگران عصر روشنگری در امان نگاه دارد.

تا فیلسوفانی که دستهای تسلیم خود را در برابر منکران و ملحدان بالا برده و به ضعف دین در برابر ملحدان و مادیگران اذعان کردند از جمله آنها می‌توان به امثال دیوید هیوم (David Hume) اشاره کرد.

اما کار به اینجاها ختم نشد با پا به میدان گذاشتن فیلسوفان ملحدی که گاه منشاء پیدایش دین را ترس دانسته مثل برتراند راسل(Bertrand Arthur William Russell)
 تا کار بجائی رسید که برخی به اصطلاح فیلسوفانی چون زیگموند فروید (Sigmund Schlomo Freud) عقده جنسی را منشاء پیدایش دین دانستند بنابر این نظریه خاستگاه اصلی دین و اعتقاد به خداوند را در ناهنجاریهای روانی انسان و امیال جنسی سرکوب شده ریشه یابی کردند.

وضعیت جوامع اسلامی آن روز

این در حالی بود که جوامع مسلمین در خواب خرگوشی به سر برده و متفکرین اصیل دین دار در لاک دفاعی فرورفته و می‌رفت که با پیشرفتهای مادی خیره کننده غرب مشرک از یک طرف و جامعه شکل گرفته بلوک شرق بر مبنای افکار الحادی شکل گرفته از نظریه کارل مارکس و ایجاد جامعه سوسیالیستی دو بت بزرگ لیبرالیسم و کمونیست را تراشیده و بجای خدای آسمان در زمین نصب کرده بودند .

بعثت دوباره

این جا بود که خداوندی که با ارسال رسولش دو بت لات و عزّی را از خانه اش کعبه به زیر کشیده بود این بار روح الله موسی از نوادگان امام موسی کاظم را به زمینش فرستاد تا دوباره نشان دهد حواسش به همه چیز هست و سر بزنگاه دینش را نجات می‌دهد، تا هیچگاه رشته بین خالق و مخلوق گسسته نشود و بار دیگر یاد آور شود که هیچ قومی را عذاب نمی کند مگر اینکه قبلش رسولی را برای آگاهی مردم می‌فرستد وَ ما کُنَّا مُعَذِّبینَ حَتَّى نَبْعَثَ رَسُولاً» آیه 15 سوره اسراء

ظهور بعثت گونه روح الله (افسر بلند پایه امام زمان عج») و با فشاندن خون توسط محبین و خالصین اهل بیت دوباره فریاد پیامبر گونه قولوا لا اله الا الله تفلحوا (یعنی به کلمه توحید ایمان بیاورید تا رستگار شوید)
این بار از حلقوم روح الله  و با فریاد نه شرقی نه غربی جمهوری اسلام یاد آورد همان فریاد ابراهیم و موسی و محمد بود و اصحاب روح الله نیز با شعار روح منی خمینی بت شکنی خمینی به یاری این سلاله پاک رفته و لات و عزّی جهانی را به مبارزه طلبیدند. باشد که این انقلاب روح الله زمینه ساز انقلاب فرمانده کل قوا یعنی صاحب امان عج باشد انشاء الله .


گر در طلب منزل جانی، جانی     گر در طلب لقمه نانی، نانی

این نکته رمز اگر بدانی، دانی:    هرچیز که در جُستن آنی، آنی

خاطره ای است از علامه جعفری در مجمعی از جامعه شناسان در کشور دانمارک که موضوع مجمع در مورد ارزش انسان بوده، طبق نقل ازعلامه جعفری بعد از طرح این مسئله که هر چیزی ملاک و معیاری برای ارزش گذاری دارد که مثلا معیار ارزش طلا وزن و عیار آن است معیار ارزش بنزین مقدار و کیفیت و .

اصل سوال در این جمع جامعه شناسان این بوده که معیار ارزش انسان به چیست؟
در این مجمع بعد از سخنرانی دانشمندان جامعه شناسی از هر کشور نوبت به علامه جعفری می رسد, ایشان یک ملاک و معیار جدید ارائه می دهد که اگر می خواهید بدانید ارزش واقعی یک انسان چقدر است ببیند به چه چیزی علاقه دارد و عشق می ورزد
به عبارت ساده تر ملاک و معیار ارزش انسان دغدغه های فکری و دل مشغولی های ذهنی اوست.
با ارائه این ملاک ساده و گویا از طرف علامه جعفری افراد حاضر در جلسه به مدت چند دقیقه از جای خود بلند شده و برای ایشان کف می زنند که علامه در جواب این تشویق حضار با صراحت و صداقت خاصی که داشتند گفتند دوستان این حرف خودم نیست این حرف مولایمان علی بن ابیطالب علیه السلام است که فرموده :
قِیمَةُ کُلِّ امْرِئٍ مَا یُحْسِنُهُ» یعنی ارزش هر کسی به همان چیزی است که به آن علاقه مند است.

فردی که دغدغه و دل مشغولیش به یک آپارتمان یا یک ماشین یا یک وسیله است ارزشش به اندازه قیمت آن ماشین یا آپارتمان است

کسی که دغدغه و مشغولیت و محبوبش خداوند است ارزشش به اندازه خداست , چه این که به قول مولانا که شعرش در ابتدای نوشتار آمد که بنده آنی که در بند آنی .

با رصد شبکه های اجتماعی مجاز و معتبر (کانالها و گروههای غیر مجاز را کاری نداریم) که به یک معنا انعکاس افکار و دغدغه های یک ملت است در چند شب مانده به شب اول زمستان که به اصطلاح به شب یلدا معروف است و دغدغه های هندوانه و آجیل شب عید و . با توجه به مقدمه ای ذکر کردم انسان را مقداری به فکر و تامل وا می دارد

چه شده است جامعه اسلامی امروز ما را؟
چه قدر دیده ها کم سو شده. در جامعه اسلامی با مقیاس جهانی که دغدغه اش حفظ فرهنگ شبی یلدایی است آیا امید ساختن فرهنگی که نوید روز روشن آن هم در مقیاس جهانی باشد می رود؟

باور کنید بحث صله رحم و. نیست , اینها را شبهای دیگر و حتی همین شب چله هم انجام دهی مشکلی ندارد، صحبت از هدف شدن آجیل شب چله و. بجای اهداف بزرگ انسانی است که فقط در سایه سار آموزه های اصیل اسلامی رشد و نمو پیدا کرده و محصول می دهد.

بیماری های لاعلاج , سیل و زله و . اگر چه هولناک و دلهره آور هستند و اما هولناکتر از اینها موقعی است که انسان این موجود گرانبهای الهی دغدغه اش به شکم و شهوت و . شب یلدا و فوتبال, مشغول شده و سرمایه الهی اش را از دست بدهد و مصداق خسرانی شود که خداوند متعال در آیه 2 سوره والعصر به آن هشدار داده است؛ إِنَّ الْإِنْسانَ لَفی‏ خُسْر»

همه انسانها تاکید می شود همه در خسران هستند ( خسران و خسارت در زبان عربی به کسی می گویند که سرمایه اش را ببازد ) مگر کسانی که ایمان و عمل صالح انجام دهند و .

اما چه می شود کرد امروز به زندگی چسبیده ایم و زرد و سرخ های دنیا فعلا چنان به خودمان مشغولمان کرده که خبر از گردنه های سخت فردا نیست. 
وَ ما أَدْراکَ مَا الْعَقَبَةُ» آیه 12 سوره بلد یعنی و تو چه مى‏دانى آن گردنه سخت چیست؟

 



تبلیغات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

مرد رنگین کمانی خدمات حمل و نقل ایرانکس آثار حفاظ رودیواری animegap لایت باکس عکاسی پرتابل جک هیدرولیک دکتر سلام hourinwater